Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-19@07:16:20 GMT

ماجرای طلاق پیرزن از مرد خسیس!

تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۹۱۱۷۶

سال ها سختی و ناملایمات زندگی را تحمل کردم تا فرزندانم سرنوشت تلخی نداشته باشند و آینده آن ها به دلیل بداخلاقی های همسرم تباه نشود اما اکنون قصد دارم به این زندگی مشترک پایان دهم چرا که ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 65 ساله ای است که قصد داشت از همسر 75 ساله اش طلاق بگیرد. او با بیان این که همسرم مردی خسیس و بداخلاق است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) گفت: پدرم کارمند دولت بود و درباره تحصیل فرزندانش حساسیت ویژه ای داشت به همین دلیل همه خواهران و برادرانم تحصیلات عالیه داشتند من هم وقتی دیپلم گرفتم بلافاصله در آموزش و پرورش استخدام شدم و به عنوان آموزگار به تدریس پرداختم در عین حال وارد دانشگاه نیز شدم و همزمان مدرک لیسانسم را هم گرفتم ،در همین روزها بود که «رضا» به خواستگاری ام آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او که از آشنایان و بستگان دور پدرم بود بیشتر از 10 سال با من اختلاف سنی داشت به دلیل همین تفاوت سنی مایل به این ازدواج نبودم ولی پدرم معتقد بود سن فقط یکی از ملاک های ازدواج است و به خاطر شرایط و موقعیت های مناسب دیگر رضا نباید فقط به ملاک سن تاکید کنم چرا که او نیز کارمند آموزش و پرورش بود و می توانست آینده شغلی اش را تضمین کند از سوی دیگر هم پدرم او را جوانی سر به زیر و سالم می دانست که اهل رفیق بازی نیست این گونه بود که با پیشنهاد پدرم پای سفره عقد نشستم و به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم اما هنوز مدت زیادی از ازدواج ما نگذشته بود که فهمیدم همسرم مردی بداخلاق و تندمزاج است که با کوچک ترین موضوع کم اهمیت کنترل رفتارش را از دست می دهد و با عصبانیت و پرخاشگری مرا به باد کتک می گیرد در حالی که حدود یک سال از زندگی مشترکمان گذشته بود من ماجرای کتک کاری های همسرم را برای پدرم بازگو کردم و به خانواده ام گفتم دیگر حاضر نیستم با شوهرم زندگی کنم و قصد جدایی از او را دارم اما چند روز بعد از این ماجرا متوجه شدم باردار هستم وقتی این خبر را به مادرم دادم او بسیار خوشحال شد و تاکید کرد با به دنیا آمدن فرزندم شیوه زندگی ما نیز تغییر می کند و رفتار همسرم رنگ و بوی عاشقانه می گیرد ولی با تولد دخترم نه تنها روابط عاطفی ما بهبود نیافت بلکه خساست نیز بر بداخلاقی های او افزوده شد با آن که من شاغل بودم و خودم درآمد داشتم اما هرگز اجازه نمی داد از همین پول برای خودم یا دخترم هزینه کنم، با وجود این همه ناملایمات و سختی ها ،این زندگی مشترک را تحمل می کردم تا آینده دخترم تحت تاثیر این ازدواج نامبارک قرار نگیرد.

سه سال بعد و در حالی که «سالومه» دختر دیگرم نیز به دنیا آمده بود روابط عاطفی ما بسیار سردتر از گذشته ادامه می یافت به طوری که گویی هیچ عشق و علاقه ای بین ما وجود نداشت با همه این تلخکامی ها من فقط به آینده و سعادت دخترانم می اندیشیدم و برای پیشرفت آن ها سکوت می کردم تصمیم گرفته بودم کتک کاری، خساست و بداخلاقی های همسرم را به هر طریق ممکن تحمل کنم تا فرزندانم به خوشبختی برسند و زیر دست نامادری بزرگ نشوند.

خلاصه اکنون که 43 سال از ازدواج ناخواسته ام می گذرد دخترانم تا مقطع دکترا و در رشته های مهندسی تحصیل کرده اند و بعد از ازدواج زندگی آرام و شیرینی را تجربه می کنند اکنون که خیالم آسوده شده است و می دانم دو فرزندم در مسیر سعادت قرار گرفته اند من هم تصمیم دارم از همسرم طلاق بگیرم و بقیه عمرم را در آسایش سپری کنم چرا که اکنون با آن که او بیشتر از 74 سال دارد حتی اجازه روشن کردن کولر را به من نمی دهد و تاکید می کند که باید بادبزن حصیری تهیه کنم تا قبض های برق سنگین نشود. خساست های مالی او به حدی رسیده است که حتی اجازه نمی دهد برای بیماری دیابتم انسولین تهیه کنم و ...

به دستور سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) بررسی های کارشناسی این پرونده با دعوت از همسر این زن 65 ساله به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: تابناک

کلیدواژه: مذاکرات وین پیاده روی اربعین اربعین زیارت اربعین لیز تراس قاسم مکارم ماجرا طلاق مرد خسیس مذاکرات وین پیاده روی اربعین اربعین زیارت اربعین لیز تراس قاسم مکارم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۹۱۱۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل دلخراش مادر جوان به دست پسرش | پدرم آنقدر بدگویی کرد که باور کردم مادرم...

به گزارش همشهری آنلاین، ۲۱ آذر سال ۱۴۰۱ گزارش یک قتل به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل درگیری در محله تهرانپارس رفتند و با جسد زن ۴۵ ساله‌ای به نام مریم مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.

در ادامه جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل قتل آغاز کردند. در نخستین گام آنها به پرس و جو از همسایه‌ها پرداختند.

یکی از همسایه‌ها به مأموران گفت: در خانه بودیم که صدای فریادهای شهرام پسر همسایه‌‎مان را شنیدیم و از خانه بیرون آمدیم. ابتدا فکر کردیم کمک می‌خواهد اما او با صدای بلند می‌گفت که مادرش کشته شده است. ما هم به سرعت پلیس را در جریان قرار دادیم.

قتل هولناک در مزون لباس | دختر ۱۱ ساله قاتل شد | دستگیری قاتل و مادرش پس از فرار نافرجام

در ادامه مأموران به سراغ دو فرزند دیگر قربانی رفتند و آنها گفتند: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و مادرم از شهرستان به تهران آمد، برادرمان شهرام مدتی با پدرمان زندگی می‌کرد اما بعد به خانه مادرم رفت تا با هم زندگی کنند. درست از زمانی که مادرم به قتل رسیده شهرام هم ناپدید شده و ما فکر می‌کنیم او تنها مظنون به قتل مادرمان است.

به این ترتیب شهرام مورد ردیابی قرار گرفت و مشخص شد که وی پس از قتل به مشهد گریخته است. چند روز بعد مأموران انتظامی خراسان اعلام کردند که متهم متواری به علت خودزنی در یکی از بیمارستان‌های مشهد بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

با بهبودی نسبی متهم مأموران او را بازداشت کردند و وی در همان بازجویی‌های اولیه به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: ما در نیشابور زندگی می‌کردیم و من تازه مدرسه رفته بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. من و مادرم خانه‌ای گرفتیم و باهم زندگی می‌کردیم اما همیشه دوست داشتم در تهران زندگی کنیم. ۶ سال بعد پدر و مادرم دوباره باهم ازدواج کردند اما باز هم بعد از 3 سال جدا شدند و من با پدر معتادم زندگی می‌کردم.

متهم ادامه داد: ما خانه نداشتیم و من و پدرم کارتن خواب شده بودیم و در آن مدت پدرم حرف‌های بدی درباره مادرم می‌زد. آنقدر گفت تا باور کردم که مقصر بدبختی‌های ما مادرم است. تا اینکه دو سال پیش فهمیدم مادرم به تهران آمده و خانه‌ای گرفته است. از آنجایی که من هم دوست داشتم در تهران زندگی کنم به خانه‌اش آمدم و با هم زندگی می‌کردیم.

وی در ادامه اعترافاتش اظهار کرد: یک سال بعد با دختری آشنا شدم که به ماده مخدر گل اعتیاد داشت و من را هم آلوده کرد. مادرم به محض اینکه متوجه شد اعتیاد پیدا کرده‌ام به اجبار من را به کمپ ترک اعتیاد فرستاد و باعث شد تا همه کینه‌ای که از مادرم داشتم چند برابر شود و همانجا به فکر انتقام از او افتادم. وقتی از کمپ بیرون آمدم به سراغ متادون رفتم و حالا هم به آن اعتیاد دارم.

وی افزود: 2 ماه قبل از اینکه مادرم را بکشم نقشه کشیدم و از عطاری قرص برنج گرفتم تا بعد از قتل، با خوردن قرص برنج به زندگی خودم هم خاتمه دهم. روز حادثه مادرم را کشتم اما قرص‌های برنج تقلبی بود و زنده ماندم و در نهایت به مشهد گریختم و آنقدر به من فشار عصبی وارد شده بود که در خیابان شاهرگم را زدم اما عابران اورژانس را خبر کردند و زنده ماندم.

با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی به زودی پای میز محاکمه بایستد. در این میان خواهر و برادر متهم به عنوان اولیای دم از قصاص برادرشان گذشتند و درخواست دریافت دیه را مطرح کردند.

کد خبر 845382 برچسب‌ها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • بدگویی‌های پدرم تحریکم کرد، مادرم را کشتم!
  • قتل دلخراش مادر ۴۵ ساله به دست پسرش/ «پدرم حرف‌های بدی درباره مادرم می‌زد، آنقدر گفت تا باور کردم»
  • شیدا دهداری: «پرویزخان» شبیه پدرم نیست
  • قتل دلخراش مادر جوان به دست پسرش | پدرم آنقدر بدگویی کرد که باور کردم مادرم...
  • حق حضانت فرزند، اهرم فشار والدین
  • قتل مادر در اثر بدگویی‌های پدر معتاد
  • «پرویزخان» شبیه پدرم نیست
  • از بوی بد دهان تا چای سرد
  • قتل عجیب زن اول به دلیل ازدواج مجدد شوهر
  • دکتر مرندی: خانواده‌ام هیچ وقت به زندگی در خارج فکر نمی‌کنند